دیدن کوچولو

ساخت وبلاگ

خب ما شنبه رفتیم شهر خواهر و همون فرداش صبح باز رفتیم بیمارستان پسره رو ببینیم و برگردیم

شهر خودمون ...  همین هم شد

و چه خوب شد که برگشتیم ... عصر روز یکشنبه بابام اومد بره دستشویی یه دفعه داد زد چه کار کنم

الان فاضلاب مباد تو خونه م ... رفتم ببینم چی شده ... چشمتون روز بد نبینه ... فاضلاب همینجوری

داشت از توالت بیرون میزد دیگه خلاصه سریع رفتم سراغ مردهای همسایه و گفتم تو رو خدا بیایید

کمک ... بابام که داشت دیونه میشد از ترس میگفت الان زندگی مامانتو فاضلاب برمیداره

دیگه همسایه ها زنگ زدن به لوله باز کن و منم تند تند وسایل رو میدادم بک طرف خونه و فرشها رو

پرت میکردم روشون که هم راه باز بشه ... خدا خیرش بده لوله باز کنه رو ، اومد و تو حدود 10 دقیقه

همه اون گند و کثافتو پاک کرد و واقعا واقعا واقعا خیلی کارش ارزش داشت ....

خب چون خونه بودیم و زود جنبیدیم و کمک واسمون رسید فاضلاب ها از دستشویی بیرون نیامد و

تو خونه چیزی نریخت... بعد که همسایه ها و اون آقا لوله باز کنه رفتن ، بابام رفت دستشویی رو

بشوره و منم تمام مسیر های رفت و آمد ها رو دستمال نم و خشک کشیدم و دوباره وسایل رو

برگردوندم سرجاشون، اون لحظه ها تماما یاد مردم سیل زده می افتادم که تا کمر رفته بودن تو

فاضلاب و کلا وسایل زندگیشون بلا استفاده شده ...واقعا هرچی بگن و هر کاری کنن حق دارن ...

همچنین از یه طرف دلم میخواست مامانم خونه باشه و بشه مایه ی دلگرمی از یه طرف دیگه میگفتم

چه خوب که نیس که این اضطرابو تحمل کنه ... بابام بعد همه تمییز کاری ها گفت که هیچ کس

خصوصا مامانم نباید از این موضوع با خبر بشه ... ولی خیلی حس ترس بدی بود ...

فرداش صبح من کارورزی icu 2 داشتم و ظهر که برگشتم خونه بابام گفت فهمیدن کار کدوم واحد بوده

البته عمدی نبوده ها ، کاملا سهوی بوده ولی خب بالاخره اگه فاضلاب میامد تو زندگی ما وسایلمون

به درد آشغالی و ضایعات هم نمیخورد. ...

دیگههههه کارورزی icu 2 قاعدتا باید امروز تموم میشد ولی من 2 جلسه بابت دیدن پسرمون غیبت

کردم که اونو باید هفته بعد برم ،امروز هم امتحان پایان بخش رو دادم ! و با کسب نمره 19.75 با

افتخار اعلام میکنم که اینجانب پرستار ویژه کار خفنی است که شما دارید دستنوشته هاشو میخونید!

 

پسر امروز شد 10 روزش ، 3 شب هم بالت زردی بیمارستان بود

فردا هم ما قراره بریم شهر خواهر کوچولو, رو ببینیم ...

منم تا آخر هفته خالی ام و میخوام برم ی کم بچه داری کنم :)))))

فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:37