گزارشی از کاردانشجویی تا ارشد...

ساخت وبلاگ

1)خب از اون شب سخت ترین امتحان کارشناسیم بنویسم : امتحان پرستاری مراقبتهای ویژه

شامل مباحث ccu-icu-دیالیز هست دیالیز رو به عنوان میان ترم دادیم و حذف شد و موند دو بخش دیگه

تو مبحثccu تمام مباحث بیماریهای قلب و عروق که ترم 4 خونده بودیم تکرار شد و مباحث آریتمی ها و

پیس میکر و جراحی قلب بهش اضافه شد...

خب مشخصه سخت ترینش آریتمی ها و تفسیر نوار قلب بود...icu مروری بود به بیماریهای تنفس و درمانهاشون

ولی به شیوه ای کاربردی مثلا طرز قرار دادن انواع لوله های تنفسی و تنظیم دستگاه ونتیلاتور(تهویه مکانیکی) و

شرح و تفسیر ABG (نمونه گازهای خون شریانی) خب من خیلی خوب ویژه رو خونده بودم ، خیلی ، حتی شب

امتحان از کتاب تستهایی که اخیرا اینترنتی خریده بودم تست هم زدم...امتحانشم خیلی خوب دادم ولی هنوز

نمره ش نیامدهدرسهای بعدی هم به نسبت ترم قبلم که اصلا درس نمیخوندم خیلی بهتر خوندم و از نتیجه ی

نمره ها هم راضی ام... یه درس آشغالی و دری وری هم داشتیم به اسم مدیریت پرستاری که اینقدر چرت و

پرت بود که حد نداره ...خدا رو شکر که جز منابع ارشد نیست...


2)از کاردانشجویی بگم واستون : بیمارستانی که من قراره اونجا کار کنم مرکز کنسر هست و همه

بخشهاش وابسته به کنسر هستن حقیقتا دلم میخواست بیفتم بخش اورژانس ولی بهم گفتن برم

آنکولوژی که خب ناراحت نشدم :) اون روز 2 تیر هم که رفتم Orientation بود و خب حقیقتا من کار طاقت فرسایی!

انجام ندادم ...فقط آشنایی با وظایفم تو بخش بود و یه مقدار کار ساده انجام دادم حتی درست و حسابی

همکارهامو نمیشناسم ... قرار بود شیفتهام از 15 تیر به بعد باشه ولی از اونجایی که دانشگاه ما

بی برنامه ترین سازمان کل کشور هست ،برنامه کارآموزیهامو تغییر داد و من جدا نمیدونم شیفت دومم

کی میشه ...شاید فردا شاید پس فردا ... معلوم نیس اینقدر به اون استادهایی که برنامه رو تغییر دادن

فحش و لعنت فرستادم که حد نداره ...


3)2 تیر 8 صبح آخرین امتحانم رو _مدیریت_دادم و عصرش سر کار بودم و فرداش یعنی 3 ام دنبال یکسری

کارهای دانشگاه و رسما درس خوندن واسه ارشد رو از 4 ام شروع کردم :)

واسم مهم نیست که استراحت خاصی نداشتم ، مهم اینه که همت کردم و شروع کردم با مباحث :

داخلی جراحی(بیماری های زنان)-- پرستاری سلامت جامعه --روانپرستاری2

جرا زنان ؟ خب زنان هرسال حداقل 1 سوال داخلی جراحی رو داره و من علاقه ی عجیبی به این مبحث

دارم ... اگه پزشکی قبول میشدم احتمالا یکی از انتخابهام واسه تخصص زنان بود !!!   

چرا سلامت جامعه ؟ احتمالا احتمالا احتمالا بخوام این گرایش رو واسه ارشد ادامه بدم

چرا روانپرستاری 2 ؟ چرا 1 نه ؟ چون 80% سوالهای کنکور تو مبحث روان از روان 2 میاد و واسه من که عشق

روان بودم و هستم و تو دوره ی تحصیلم هیچ درسی رو به دقت روان نخوندم واقعا هیچ فرقی نداره

از کدوم شروع کنم ...

17 جلد !!! کتاب داخلی جراحی داریم که خب از همه ش تو ارشد سوال میاد ، با اون برنامه ای که

ریختم 9-8 تا رو تا اخر تابستون تموم میکنم سلامت جامعه و روان 1 و 2 هم تو تابستون تموم میشن ،

احتمالا چند فصل مادر و نوزاد هم بخونم... ولی دو تا کتاب پرستاری کودک سالم و بیمار دست نزده میمونه

واسه سال تحصیلی ... به علاوه ی باقی داخلی جراحی ها که تو تابستون نخوندم ...


اما خیالی نیس ! میخونم

من قوی تر از اونم که تو این شرایط چیزی بخواد جلوی تلاش کردنم بگیره...خودم هم انگیزه دارم هم

همت هم تلاش        لطفا دعای خیرتون رو بدرقه ی راهم کنید !


در فرصت مناسبی میام و مینویسم که چی شد که تصمیم گرفتم ارشد بخونم ...


شبتون بخیر

فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 89 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:27