شروع کارآموزی ها + عمو جیمز مهربون

ساخت وبلاگ

عمو جیمز برگشته شهرمون،  برگشته سر کارش ، تو مرکز بودم ، حس کردم صدای عمو جیمز

میاد ، بعد با خودم گفتم توهم زدی ها اون تهران عه ، باز با دقت گوش کردم دیدم نه صدای خودشه

رفتم جایی که صداش میامد و از لای در نگا کردم دیدم بلهههههه خود خودشه

میخواستم همونجا برم در رو باز کنم و بهش سلام کنم بعد حس کردم شاید درست نباشه

صبر کردم ساعت ناهار و نماز ، دیدم تو همون اتاق نشسته ، در زدم و سلام کردم اول معمولی

جواب داد سلام و بعد مث ادمایی که دقت میکنن و نگام کرد و گفت ااااا سلااااام و از جاش بلند شد

و ازم احوال پرسی کرد ، گفتم خیلی خیلی خوشحالم که برگشتید ولی بیشتر نمیتونستم بگم

چون همه ادمای اونجا نمیدونن عمو جیمز مریض بوده ، خلاصه که خیالم راحت شد

مطمئنا بدنش از سرطان پاک نشده ولی اونقدری حالش خوب هست که برگشته سر کار ...


امروز اولین روز کارآموزی روان 2 بود ، خب دوباره بخش اعصاب و روان هستیم و با تکالیف نفس گیرش

تکالیف این ترمش جوریه که کلی هم خرج میذاره رو دستمون ....

هعیییییی ... برامون آرزوی موفقیت کنید ! ممنون


شب سردتون بخیر ...

فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 16:50