127 امین مطلب

ساخت وبلاگ

+امتحان وصیت دیروز بود ، اولین بار بود که من اون مدلی درس میخوندم

چه مدلی ؟ اینکه فقط 1 جلسه سر کلاس بودم و اینکه جزوه نداشتم و

اینکه یه نفر غریبه تو گروه دانشگاه واسم عکس جزوه ش رو فرستاد و

من از رو گوشی درس خوندم :/ بگذریم که سر امتحان چیا نوشتم تو برگه ام...

++امروز امتحان تنفس و قلب

جالبه که تمام سوالات قلب ، کیس متد بود و سوالات تنفس هیچ کیسی نداشت

یعنی تنفس تماما مفهومی و ترکیبی با بیماری های قلب ولی بدون حتی 1 کیس :/

قلب رو بهتر نوشتم

نصف تست های تنفس رو شانسی زدم :/

مهم فقط و فقط اینه که پاس میشم...

+++دیگه امتحان بعدی کودکانه، من مواجه هستم با یه کتاب 375 صفحه ای که خیلی

ترجمه ی خوبی نداره ولی چون استادمون دوسش داره ما هم مجبوریم اینو بخونیم :/

از این 375 صفحه حدود 70 صفحه ش حذف شده واسه امتحان پایان ترم و دقیقا اونایی

بوده که من تو طول ترم خوندم :/  یه بارم که تو طول ترم خوندم استاد اون قسمتو حذف کرد :/

++++آدرس یه دکتر خیلی خوب واسه عمو جیمز پیدا کردم ، یه دکتر که رژیم خام خواری میده و

تا حالا کلی آدم رو خوب کرده ...

+++++امروز تو تاکسی بودم ، تو راه دانشگاه، موبایل راننده زنگ خورد ، گوشی رو برداشت و گفت

"جانم بابا" بعد چند ثانیه گفت " تخمه آفتاب گردون؟" "چشم بابا میخرم ولی اگه مسافر واسه

فلان محله بهم بخوره که برم از اونجا بخرم ، بقیه جاها گرون مبشه "

آخ که اینو گفت ، انگار قلبم سوراخ شد ... مگه قیمت تخمه آفتاب گردون تو دو تا محل مختلف

چقدر میتونه با هم فرق داشته باشه ... جیگیرم کباب شد واسه اون بابا و اون بچه ی پشت خط...

زندگی مردم خیلی خیلی سخت میگذره ...

کاش ... کاش ... کاش ... مسئولین میدیدن و کاری میکردن ...


شبتون بخیر

من برم بخوابم که فردا صبح پاشم جنگی بشینم کودک بخونم ...

فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 27 تير 1397 ساعت: 17:55