خب تابستون من درست از بعد از آخرین امتحانم یعنی 10 ام شروع شد
همون روز عصر به اینستاگرام برگشتم و تو مدت کوتاهی پست های جدید
فالوور هامو نگاه کردم ، خب همه چیز امن و امان اکثرا از جشن فارغالتحصیلی
شون عکس گذاشته بودن یا از آخرین امتحان کارشناسی یا از خوش گذرونی ها
بعد از بازی های جام جهانی یا از اینکه خوزستان هوا و آب نداره ...
روزهای بعد تا خود الان هیچ کار خاصی نکردم ، فقط افسرده طور دراز میکشم
رو تخت و به سقف نگاه میکنم، ترک های سقف رو میشمارم و به سال کنکورم
فکر میکنم، ترک ها رو میشمارم و به پسری که دوسش داشتم فکر میکنم ،ترک
ها رو میشمارم و ... همه زندگیم از سال 92 تا همین چند دقیقه پیشش میاد جلو
چشمم...بعد که حس کردم صورتم خیس اشک شده برمیگردم و سرم رو تو بالش
فرو میکنم و با خدا حرف میزنم ،دقیقا همون موقع که از همیشه دل شکسته ترم
صداش میکنم و باهاش حرف میزنم ...
من تو این زندگی بیست و چند ساله م همه چیز یاد گرفتم غیر از شاد بودن
تو رو خدا قبل از زبان انگلیسی و روشهای تست زنی به بچه هاتون شاد بودن یاد بدید...
فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 27 تير 1397 ساعت: 17:55