خیلی هفته ی پر کاری بود
با درسهای زیادی که جمع شدن رو هم و کارآموزی های 2 شیفت...
از بخش ارتوپدی بگم براتون :
خیلی کاراش زیاده
خیلی هم جون میخواد
و البته دل هم میخواد :(
من حتی بعضی از گرافی های شکستگی ها رو هم که میدیدم دردم میگرفت :(
ی پسر/مرد با اون غرور حالا 2 تا پای شکسته از مچ تا ران ... با دردی که با مورفین
هم ساکت نمیشه .... مادرای سن بالا با شکستگی لگن یا ران ، پسر بچه های
سن دبستان که اکثرا در رفتگی مچ دست یا پا دارن .... دیدن همه اینا زجر اوره ...
اینکه میرفتیم اتاق گچ و میخواستیم کمک پرستار اون قسمت مچ در رفته ی پای
پسر ورزشکار رو فقط ثابت کنیم که بره اتاق عمل و میدیدم که تمام بدن پسر از درد
میلرزه و التماس میکنه که زودتر تمومش کنیم واقعا آزاردهنده بود ....
همچنین آتل بستن به پای اون بچه ای که حتی 1 سالش هم نشده بود ...
آخ .... اینقدر این مدت آدم شکسته پکسته دیدم که واقعا باورم نمیشه اینهمه آدم
خورد و خمیر تو شهرمون داشتیم :(
خدا کنه هیچ کس درگیر شکستگی نشه مخصوصا سالمندان و بچه ها...
دیگه چی براتون بگم ...
+ حالم خیلی خوب نیس ،فکر و خیال که نکنم خوبم ، فکر و خیال بیاد سراغم کارم زاره. ...
+هنوز 1 هفته دیگه از کارآموزی ارتوپدی مونده ،بی صبرانه دلم میخواد برم کارآموزی روان
+بعد مدت ها دوربین رو از تو کمد درآوردم و امشب کلی عکس از نی نی دختر داییم گرفتم :)))
+یادم باشه از شب زلزله و MRI اون شب براتون بگم ...
+به یاد مردم کرمانشاه باشید ،خیلی گناه دارن ،اونا تا چند روز پیش واسه خودشون کسی
بودن ،برو بیایی داشتن اما الان .... داغ عزیز و از دست دادن مال ،همه چیز با هم ....
+دوستتون دارم ،شبتون بخیر
فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 104 تاريخ : جمعه 3 آذر 1396 ساعت: 4:46