یلدای ۱۴۰۲

ساخت وبلاگ

یلدای امسال هم‌ مث پارسال من سر کارم ، شیفت عصر و شب!

و فرقشون این بود ک پارسال خوش گذشت و امسال نه !

پارسال هم اینکه مریض نصف شبی نداشتیم و حدود ساعت ۱۰ اینا مریضامون تموم شدن و دیگه نشستیم با همکارم _ ک همسن هم بودیم_ و مریضای سرپایی مون خوراکیهای خوشمزه یلدایی خوردیم و عکس انداختیم و امسال ... من شیفتم با یه همکار سم ... الانم مریض نصف شبیم رو گرفتم و در واقع وظیفه اون بود ک بیدار بمونه مریض بگیره ولی چون گردنش کلفته و زورش زیاده رفت مث خرس خوابید و مریض و بیدار موندن شد سهم من ! 

تنها قشنگیش این بود ک موقع اومدن شیرینی خریدم و در حد نیم ساعت اینا رفتم بخش دوستم _ همون همکارم ک باهاش سفر کربلا و مشهد رو رفتم و الان دیگه از همکار تغییر کاربری داده به دوست :) _ و نشستم تو بخششون با هم شیرینی خوردیم و حرف زدیم ...

 بعدم اومدم تو حیاط و تو هوای سرد یه کم قدم زدم و نمیدونم چرا ولی گریه کردم ... وای این چند وقته من اینقدرررررر گریه کردم ک شاید باور نکنید ولی ضعیف شدن چشمم رو کاملاااا حس میکنم ، قبلا بدون عینک اوکی بودم با عینک اوکی تر! الان واقعا بعضی جیزا رو _ مث جزئیاتِ دور و نوشته های ریز_ بدون عینک نمیبینم ... شت :/

خلاصه ک ... اگه امشب پیش کسایی بودید که دوسشون دارید قدر حال خوبتون رو بدونید ...

(۳۰ آذر تولدش بود و من هزار بار تو خودم فرو ریختم که چرا حتی فرصتی برای تبریک تولدش ندارم ...)

فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 19:25