Overthinking

ساخت وبلاگ

۱) بله من مبتلا شدم به اورتینکینگ

هی فکر میکنم البته بهتره بگم نشخوار فکری میکنم 

هی گذشته رو زیر و رو میکنم، هی صحنه ها رو تو ذهنم مرور میکنم ولی باز نمیفهمم اشتباه کجا بود ...هی میرم عقب تر ، ۱ روز ، ۱ هفته ، ۱ سال ، ۱۰ سال اصن ... تا جایی که ذهنم یاری میکنه برمیگردم عقب ، بعد شروع میکنم به شمردن 

اشتباهاتمو میشمارم و هر لحظه شرمسارتر میشم

بعد یادم‌میاد فلان حرفو زدم و دلم میخواد برم بزنم تو دهنِ خودِ اون موقعم

بعد یاد فلان رفتارم می افتم دلم میخواد برم بزنم تو گوشِ خودِ اون موقعم

بعد با خودم میگم آخه کی میخواد اون رفتار و حرف منو ببخشه ... کاش من همون لحظه مُرده بودم و تموم شده بودم ... بعد دلم میخواد برم اون آدمه رو پیدا کنم بغلش کنم اول ببوسمش بعد بگم تمام قد شرمنده ام ، چه کار کنم که جبران فلان رفتارم بشه ... اما دریغ ... دریغ که به تعداد بسیاری از اونها اصن دسترسی ندارم 

یه وقتایی یاد قضاوت هام می افتم که چه بی رحمانه و مغرورانه آدما، رفتار ها و حرفها و عقایدشون رو قضاوت میکردم و حالا خودم دائم ترس از قضاوت شدن دارم ... فردا 25 شهریور...

ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت: 21:57