نترسم که با دیگران‌ خو کنی ، تو با من چه کردی که با‌ او کنی ؟‌

ساخت وبلاگ

گفته بودم س.ت برگشت ؟ 

۱۱ فروردین بود که پیام داد عیدتون مبارک ! و ساعت ۱۲ اینای شب بود و منم‌ عصر وشب کار بودم و تایم خوابم بود و چشام از تعجب شد ۶ تا وقتی پیامشو دیدم...

همون موقع بود که داشتم با همون دوستم که  تو پست قبل گفتم ازش، چت میکردم بهش گفتم و دوتایی مونده بودیم که جوابشو بدیم یا نه ، خلاصه جوابشو ندادم فرداش هم قصد نداشتم جواب بدم تا عصری این حدودا فکر کردم خوبه یه فرصت دیگه بهش بدم ، جواب دادم ممنون. همین . و پیام دادن ها شروع شد ، البته من هرچی دلم خواست بهش گفتم ، گفتم که خیلی اذیتم کرده اعتماد به نفسمو داغون کرده ازم سواستفاده کرده و من نمیتونم حس کنم که کس دیگه ای رو دوس دارم نمیتونم به هیج پسری اعتماد کنم نمیتونم حس کنم که واسه هیچ مردی کافی ام و تمام حسهای بدی که بهم داده رو گفتم واسش... و اون هعی گفت ببخشید بذار جبران کنم بیا باز با هم باشیم و این حرفها ، اصلا نمیتونستم قبول کنم که اون آدم به زندگیم برگرده ولی وقتی اصرارهای بی پایانش رو میدیدم گفتم شاید واقعا آدم شده و بذار بسنجمش ببینم اگه اصلاح شده برگردم ... خلاصه یه کم نرم شدم و گفتم اگه قراره باز با هم‌ باشیم‌ نباید اذیت و آزارهای روانی گذشته رو تکرار کنی و اونم قبول کرد ... گذشت چند روز بعد گفتم ببین من نتونستم باورت کنم، بیا یه قرار بذاریم حضوری حرف بزن ببینم میتونی قانعم کنی یا نه و قرار شد فلان روز همو ببینیم ... دقیقا ۱ روز قبل روز معهود، پیام داد که فردا نمیتونم بذاریم واسه یه روز دیگه ... منم دیدم که ای بابا این ادم نشده و باز شروع کرده به طفره رفتن قاطع بهش گفتم که فقط فردا رو فرصت داره و اگه فردا رو از دست بده من نمیتونم هیچ فرصت مجددی بهش بدم و فکر میکنید پاسخش چی بود؟ هیچی :/ هیچ جوابی نداشت که بگه ... و هیچی نگفت ... و متقابلا منم هیچی نگفتم ... چند بار تصمیم داشتم بهش بگم لعنت به قبر پدرت اخه مرگت چی بود که برگشتی و باز نیست و نابود شدی ؟ من که داشتم به نبودنت عادت میکردم چرا دوباره هواییم کردی ولی نگفتم، یه شب که خیلی تحت فشار بودم بهش تو تلگرام پیام دادم و همینا رو گفتم ولی حدود ۱ ساعت بعد پیاممو پاک کردم دو طرفه ... 

گذشت ... تا دیشب دیدم که تمام چتهای این مدتو تو تلگرام دو طرفه پاک کرده ...! واقعا حالم بد شد و گفتم کاش همون ۱۱ فروردین دستم شکسته بود و جوابشو نداده بودم... بیخودی بهش فرصت دادم...

حس میکنم این مرتیکه برگشت به من و تو همون چند هفته یا یکی از قبلی ها برگشتن یا یه جدید پیدا شد که اونطوری قرارو کنسل کرد... خلاصه ک مهم نیس‌ کدوم گوریه و داره چه غلطی میکنه فقط خوشحالم که حرفهامو بهش زدم و دیگه چیزی تو دلم نیس که بهش بگم، برام مهم نیس با کیه چون شناختمش و میدونم آدم خاصی نیس چه برای من و چه برای کسی دیگه ... 

فردا 25 شهریور...
ما را در سایت فردا 25 شهریور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nursesevil4 بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1402 ساعت: 16:22