هرکه بپرسد ای فلان حال دلت چگونه شد/خون شد و دم به دم همی از مژه میچکانمش شیخ ( حلاج ) دلتنگِ یار بود ... به خانه یار رسید قدش به پنجره نرسید سر خویش بُرید و زیر پا نهاد و قدش برسید و معشوق تماشا کرد ... (تا سویساید فاصله ای نیست از اینجا که منم) بخوانید, ...ادامه مطلب