حالم به شدت بده از همه چیز حالم به هم میخوره از س.ت ، از رضا، از اون مرد ۳۵ ساله، از تمام ادمهایی که دوسشون داشتم ، از خانواده م ، بیشتر از همه از بابام حالم به هم میخوره و حتی دلم نمیخواد یا لحظه دیگه تو این خونه نفس بکشم هیچ کسی رو ندارم که حتی باهاش حرف بزنم افکار سویسایدم بعد از مدتتتتتها برگشتن به شدت زیاد و قوی باز دارم بهش فکر میکنم باز دارم تو ذهنم دارو جمع و جور میکنم که کارخودمو تموم کنم حالم خیلی بده کاش گریه م میگرفت کاش میتونستم گریه کنم شاید یه کم آروم میشدم ... بخوانید, ...ادامه مطلب